با هم بشینیم و فیلم ببینیم
فارق از تمام آشوب ها
از ساعت ۵ عصر تا آخرین ثانیه عمرم
+پریا
آنجا که مرز بین
دل و آسمان است
به انتظارت ایستاده ام
روزی از راه خواهی رسید
اینجا ساعت ها همه پنج عصر هستند
می آیی و زمین دوباره میچرخد
می آیی و دلم آرام می گیرد از این همه
مرداد خیال
می آیی و زندگی ، دوباره بهمن می شود
من چون بیدی مجنون میرقصم در باد
است از دست دادنت
اقیانوسی از دل تنگی در گوشه دلم به انتظار ایستاده
تلاشی بی فرجام است دویدن هایم
کسی نمی تواند من را عوض کند
منم نمی تونم کسی رو عوض کنم
اینو با خودم هی تکرار می کنم این روز ها
یه دفعه بهم میریزه همه چی
از اونجا که بهش فکر نمیکردی یه چیزی میزنه بیرون
خیلی دارم تلاش می کنم خوب باشم خوب رفتار کنم ولی انگار خود این خوب بودنه مشکله ! انگار بد باشم بهتره
کاش میشد بد باشم
صدای درهم شکستن من است که آسمان فریادش می زند
زندگی شمارش ثانیه های بی تو بودن است
نیمه شبی بی پایان است
بی تو بودن
.
لب هایت طعم زندگی داشت
و
چشمانت رنگ رهایی
.