یک کاپوچینو | کافه چی
یک کاپوچینو | کافه چی

یک کاپوچینو | کافه چی

هر چه میگذرد

بیشتر جای خالیت حس میشود


لحظه ها در گذراند

و تو 

همچنان بودی که هستی 

لحظه ی غم 

آسمان شهر آفتابی ست

ولی 

آسمان دلم بد جوری ابری ست

ماندن

بهانه ی‌می‌خواهد 


حفره ی بزرگ

از نبودنت در وجودم شکل خواهد گرفت

زمستانی سرد در پیش خواهد بود برای 

سال ها ی سال

اندوهی فروان

است از دست دادنت

اقیانوسی از دل تنگی در گوشه دلم به انتظار ایستاده 

تلاشی بی فرجام است  دویدن هایم


روزی روزگاری

پسرکی شاد اینجا می نوشت

امروز مردی غم زده در خاطراتش در می کوبد


همان طور که

کسی نمی تواند من را عوض کند 

منم نمی تونم کسی رو عوض کنم

اینو با خودم هی تکرار می کنم این روز ها

چرا

یه دفعه بهم میریزه همه چی

از اونجا که بهش فکر نمیکردی یه چیزی میزنه بیرون 

خیلی دارم تلاش می کنم خوب باشم خوب رفتار کنم ولی انگار خود این خوب بودنه مشکله ! انگار بد باشم بهتره 

کاش میشد بد باشم