یک کاپوچینو | کافه چی
یک کاپوچینو | کافه چی

یک کاپوچینو | کافه چی

کپی

می خوام برم یه دستگاه کپی بخرم دیگه خودم زندگی نکنم 

چون اگه یه روز زندگیم رو به اندازه  سی صد و شصت و پنج بار کپی بگیرم می شه یه سال زندگی من .

البته الان هم همینه فقط من دارم جور دستگاه کپی رو می کشم .

تازه شاید اون کیفیتش بهتر هم باشه 

پ.ن :

کاملا بی ربط به خودم

1.بعضی ها استادن ، استاد این که سر صبح گند بزنن تو کل روز ادم .

چقدر خری یت (دوس دارم این جوری بنویس مش) اخه خر یا اصلا خر ها نه به خرهای دنیا بی احترامی می شه این ها( شما برای انسان ها استفاده می شه نه برای این ها) ... رو خر بنامیم

فقط یه سوال ازتون دارم اخه چرا !؟ 

کاش ...

.

کاش می شد ب راحتی پاک کردن یه پست از وبلاگ ، یه خاطره از حافظه پاک کرد.

.

سردرگم

سیستم :
مجموعه یا گروهی از اشیاء مرتبط یا غیر مرتبط است که هدف یا اهدافی خاص را دنبال می‌کنند، به گونه‌ای که واحدی پیچیده را تشکیل دهند.
حالا من یه  جزء از یه سیستم هستم که سردرگم شده و نمی دونه هدف سیستم چیه اصلا وظیفه ش چی هس!
پ.ن:
Add To The List

right

Risk

"رسیک به اتفاقات آینده مربوط می شود.

کاری به امروز و دیروز نداریم ، زیرا داریم چیزی را برداشت می کنیم که کاشته ی فعالیت های قبلی ما است.

سئوال این است که آیا می توانیم با تغییر دادن اعمال کنونی خود، فرصتی برای یک وضعیت متفاوت و احتمالا بهتر برای فردای خود تدارک ببینیم ؟

این بدان معناست که ریسک شامل تغییر ، نظیر تغییرات در ذهن ، آرا ، عملیات یا مکان ها می شود... .

ریسک شامل انتخاب و عدم قطعیتی می شود که خود انتخاب به همراه دارد.از این رو ، ریسک همانند مرگ و مالیات از معدود حقایق زندگی است ."

Robert N. Charette

سردرد به خاطر سوسک مرده پر حرف

سرم درد درد درد درد درد درد درد درد می کنه و تنها عامل ش فک زدن یه سوسک مرده اس.

کاش کاش کاش کاش خفه می شد.

کاش کاش کاش کاش فک درد بگیره .

اگه می دونستم امروز سر درد می گرفتم دیروز یه بلایی سرش می اوردم خفه شه "بدرد نخور".

می بینمش یاد سوسک مرده می افتم که داره فک فک فک فک فک فک فک فک می زنه.

الهی سرت درد درد درد درد درد درد درد درد درد _خیلی بیشتر درد بگیره .

پ.ن:

>>کاملا بی ربط به سوسک کرده 

لعنت به ادمایی پررو و مغرور که جز ناراحت کردن بقیه کاری از دستشون بر نمی اد.

کاش می تونستم کمک کنم .

بامداد امروز عملا بی هوش شدم .

مثلث که تبدیل به مستطیل شد

I.

a) آه... مثلث ... 

b) ف ل ن که... مثلث دا ره تبدیل می شه به مستطیل

c) ب من چ ربطی داره ... اخه 

II.

لذت کاشته شدن با طمع گازوئیل

III.

++Risk 

IV.

لذت زندگی با مفید بودن 

V.

احمق و احمق تر + تاسف + حماقت + لعنت 

>>اختصاصی برای کله پاچه:

تقریبا تنها چیزی که حالم را واقعا بهم میزند...کله پاچه است...سیرابی حال بهم زن.. 
عق میزنم میبینم..از ۶ متری بویش که می آید بالا می آورم... .
حالا دیگه هر وقت از جلوی "بره سفید" رد شم 

علاوه بر اینکه بایید خاطره کله پاچه خوردن سال هفتادو نه رو یادم بیاد

تو هم یادم بیاد کله پاچه .

تو همانی.

دست م ب ت برسه 

کی گفته بهاره ، زمستان است !!!

سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
سرها در گریبان است
کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را
نگه جز پیش پا را دید ، نتواند
که ره تاریک و لغزان است
وگر دست محبت سوی کسی یازی
به اکراه آورد دست از بغل بیرون
که سرما سخت سوزان است
نفس ، کز گرمگاه سینه می آید برون ، ابری شود تاریک
چو دیدار ایستد در پیش چشمانت
نفس کاین است ، پس دیگر چه داری چشم
ز چشم دوستان دور یا نزدیک ؟
مسیحای جوانمرد من ! ای ترسای پیر پیرهن چرکین
هوا بس ناجوانمردانه سرد است ... آی
دمت گرم و سرت خوش باد
سلامم را تو پاسخ گوی ، در بگشای
منم من ، میهمان هر شبت ، لولی وش مغموم
منم من ، سنگ تیپاخورده ی رنجور
منم ، دشنام پس آفرینش ، نغمه ی ناجور
نه از رومم ، نه از زنگم ، همان بیرنگ بیرنگم
بیا بگشای در ، بگشای ، دلتنگم

حریفا ! میزبانا ! میهمان سال و ماهت پشت در چون موج می لرزد
تگرگی نیست ، مرگی نیست
صدایی گر شنیدی ، صحبت سرما و دندان است
من امشب آمدستم وام بگزارم
حسابت را کنار جام بگذارم
چه می گویی که بیگه شد ، سحر شد ، بامداد آمد ؟
فریبت می دهد ، بر آسمان این سرخی بعد از سحرگه نیست
حریفا ! گوش سرما برده است این ، یادگار سیلی سرد زمستان است
و قندیل سپهر تنگ میدان ، مرده یا زنده
به تابوت ستبر ظلمت نه توی مرگ اندود ، پنهان است
حریفا ! رو چراغ باده را بفروز ، شب با روز یکسان است
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
هوا دلگیر ، درها بسته ، سرها در گریبان ، دستها پنهان
نفسها ابر ، دلها خسته و غمگین

درختان اسکلتهای بلور آجین
زمین دلمرده ، سقف آسمان کوتاه

غبار آلوده مهر و ماه

پ.ن:

مهدی اخوان

آره، زمستان است .

سنگ + احمق + چاه =اکشن

یه احمق ی سنگ می ندازه تو چاه صد تا عاقل نمی تونن درش بیارن

پ.ن:

ب لطف این احمق کلی اکشن دیدیم.

همیشه ی احمق تر هم پیدا می شه.

p

عماد

خیلی ساله ک هر وقت تعطیلات سال نو رو به اتمامه یاد تو می افتم

یاد وقتی که رفتید .

یاد لبخندت .

درسته خیلی سال گذشته ولی هنوز یادمه .

اره یادمه 

همه گریه می کردن

ال لا من ، خودت می دونی یاد خودت افتاده بودم یاد خنده هامون

تو رفتی و همه ما موندیم 

موندیم تو این زمین ، تو رفته بودی ، شما رفته بودید

همه ما موندیم تو این زمین و شما رفتید.

پ.ن:

عماد هم کلاسی (اول / دوم / سوم و چهارمی که هیچ وقت تموم نشد) من تو بهشت بهت خوش بگذره .

مطلب مهم برای من ، یه اولین

وقتی افراد مسن ، اون های که همه مو هاشون سفیده انگار زیر بارش برف موندن ، 

فکر این که به اون چ می خواستم رسیدم .

فکر لرزش دست .

فکر ریزش مو های سفید.

فکر دست گرفتن اعصا.

فکر کت و شلوار پوشیدن مدل پیر مرد ا .

فکر جعبه سیگار ی که خالیه .

فکر چشمام .

فکر دوس هام که رفتن .

فکر تنهایی.

فکر این که یه پایان هم وجود داره .

مثل نور از جلویی چشم هام رد می شه.

چند روزِ متوجه یه چیزی شدم 

اولین موی سفید روی شقیقه سمت چپ م

نمی دونم کی اخرین مویی سیاه رو می بینم .

 

نگران

کم کم دارم برای خودم نگران می شم .

واقعا همه می خوان دست و بال منو یه جا بند کنن.

پ.ن:

این مطلب برام مهمه پس یه پست به خاطرش ایجاد می کنم.

کتاب بی خود

اخه من نمی دونم رو چی حسابی طرف به خودش اجازه می ده کتاب بنویسه وقتی هنوز نمی دونه گوشت رو روی اتیش کباب نمی کنن رو زغال درست می کنن خانم محترم 

کاش یه ایمیلی فن پیجی (پناه بر خدا) داشت ازش می پرسیدم خانم شما هدفت چیه از این نوشتن اخه ،نه واقعا 

اخه دایره پیدا کردن اسم انقدر کوچیک اخه ، این همه اسم ، یه خانواده اسمشون شبیه همه نه همه خانواده های داستان ، اره به هم می اومدن هم قافیه بودن البته کاملا مسخره  .

یاداشون رفته بود تو کتاب یه چند تا ادم بعد بزارن اخرش چند تا ادم بعد اضافه کرده بودن بعد اومده بودن یه مقداری وفادار باشن به فیلم های هندی اون ور دنیا رو با این ور دنیا فامیل کردن.

از اول تا اخر هم که بنگاه  عشق بودن و این رو به وصال اون می رسوندن دست اخر هم چندتا عروسی راه انداختن که مثلا همه چیز ختم به خیر شده.

از اولین خط داستان تا اخرش این رو از خودم پرسیدم چرا دارم این بی خود رو می خونم و جواب شنیدم که : تا نخونی که نمی فهمی واقعا مزخرفه و بی خوده .

خوب حالا که فهمیدم . یعنی بی خود تر از اینم هست ؟! 

داداش

صبح :

داداش من یه چیزی لازم دارم 

_بگو چی می خواهی

ی ... 

_می خوای چی کار؟

...

باشه حله موبایل منو بیار

ظهر :

داداش چی شد ردیف کردی؟

_اره حله ، پیک داره میاره 

 کمی از ظهر گذشته 

داداش چی شد؟

_زنگ زدم پیک تو راه مونده بارون میاد اخه 

بعداز ظهر

داداش چی شده؟

_اقا جون دست پیکه داره می یاره دیگه

پیک از کجا داره میاد اخه از بندر هم راه افتاده بود رسیده بود تهران!؟

 

شب

داداش!!

یه نگاه بهم کرد که مهر و محبت ازش می بارید.

گفتم پیک تو راه داره می اره .

اخر شب

داداش پیک داره چی میاره از کجا داره میاره من الان /صبح لازم دارم

اگه من جا خالی نداده بودم دیگه کسی نبود این پست رو بنویسه

پ.ن:

ادم وقتی بعد هفت سال بفهمه اشتباه کرده خیلی بهتر از اینه که کلا نفهمه اشتباه کرده.

p

ادم عاقل

اخه ادم عاقل کلیدها شو گم می کنه .

من گم نکردم خودش گم شده.

اصلا قفل رو عوض کردن شاید.

پ.ن : گندی که زدم نه راه رفت داره نه راه پیش

من گفتم

من گفتم ، کسی گوش نداد.

من گفتم یکم "لفتش" بدیم هیچکی من رو ادم حساب نکرد گوش بده به حرفم اخه 

اینم نتیجش ، احساس راحتی می کنید الان .

تموم شده دیگه ، رفت تا سال دیگه یک سال بایید منتظر بمونیم .

برای شمسی :

جدال  هنوز ادامه داره ، "شمسی" چی کار کردی با این فلک زده ها همشون زخمی شدن اخه ،

عشقت داره می کشه این عاشق ها رو.

حداقل به یکی شون جواب بله رو بده بزار بقیه راحت باشن .

این بی چاره ها نوبتی میان برات میو میو می کنن تو لذت می بری 

ما چه گناهی کردیم نمی گذارن بخوابیم . 

هیچ ، حتی سردرد

هیچ ، حتی سردرد

چقدر سخته بی خبر بودن و موندن

پ.ن:

چه بی‌تابانه می‌خواهمت ای دوری‌ات آزمونِ تلخِ زنده‌به‌گوری!


 


سردرد و دیگر هیچ

مای ب رایدر (مای ب رادر نه ها ) کجایی اخه 

صدای تلوزیون رو کم کن چراغ ها رو خاموش کن بسه دیگه فردا هم هس 

سردرد و دیگر هیچ

دیگر هیچ و سردرد

پ.ن:

قهوه برزیلی با دوغ ، با اسانس نعناع

Vitamin C +Zink

این چه مدل کپسوله اخه 

وقتی داشتن اینا رو می ساختن به چی فکر می کردن که

این جوری ساختن اخه.

ملاقات

ملاقات با دوس قدیمی نه دیگه دوس نبود یه غریبه شده بود برام شایدم من یه غریبه برای اون.

نبایید می رفتم شاید.

-می تونی بچه ها رو جمع کنی؟

جواب:

نه. دیدنشون تک تک برای من راحت تره.

پ.ن:

راننده تاکسی های ...

تهران از غرب تا شرق از شمال تا جنوب همش مال خودمونه.