یک کاپوچینو | کافه چی
یک کاپوچینو | کافه چی

یک کاپوچینو | کافه چی

ریحون بنفش


همه ی زندگی پر است از لحظه های فراموش ناشدنی، لحظاتی که شیرینی اش حتی بعد از گذشت زمان کم که نمی شود هیچ بیشتر هم می شود، اما امان از درد خاطرات که هر چه می گذرد ریشه اش بیش از پیش رویده است و بیشتر می سوزاند جان و دل را .

ریحون بنفش ...

ادامه مطلب ...

مرگ رنگ

رنگی کنار شب
بی حرف مرده است.
مرغی سیاه آمده از راههای دور
می خواند از بلندی بام شب شکست.
سرمست فتح آمده از راه
این مرغ غم پرست.
در این شکست رنگ
از هم گسسته رشته هر آهنگ.
تنها صدای مرغک بی باک
گوش سکوت ساده می آراید
با گوشوار پژواک.
مرغ سیاه آمده از راههای دور
بنشسته روی بام بلند شب شکست
چون سنگ ، بی تکان.
لغزانده چشم را
بر شکل های درهم پندارش.
خوابی شگفت می دهد آزارش:
گل های رنگ سر زده از خاک های شب.
در جاده های عطر
پای نسیم مانده ز رفتار.
هر دم پی فریبی ، این مرغ غم پرست
نقشی کشد به یاری منقار.
بندی گسسته است.
خوابی شکسته است.
رویای سرزمین
افسانه شکفتن گل های رنگ را
از یاد برده است.
بی حرف باید از خم این ره عبور کرد:
رنگی کنار این شب بی مرز مرده است.

 +مرگ رنگ سهراب سپهری

پرتو

من و تو

           تو و یک گردنبند

گردنبند و یک آویز

                                آویز و یک نگین

                                نگین و درخشش رنگ

                                درخشش رنگ و گردنت

گردنت و بوسه هایم

بوسه هایم و لبانت

لبانت و شعرهایم

                            شعر هایم و ...

نقطه ها و تردید

تردید و لذت

لذت و ترس

                            ترس و برادریش

مرگ و تولدم

تولدم و من


                           من و تو ...

16 مرداد

-راستی تولد تو کی یه حسینا !؟

تولد من دیروز بود .

-e !، من فکر می کردم وقت داریم !

[لبخند]




+ 16مرداد هم هیچ فرقی با روزهای دیگه نمیکنه .

++ تولدم مبارکـــــــ.

نبوسم لب ساقی

سال‌ها پیروی مذهب رندان کردم
تا به فتوی خرد حرص به زندان کردم
من به سرمنزل عنقا نه به خود بردم راه
قطع این مرحله با مرغ سلیمان کردم
سایه‌ای بر دل ریشم فکن ای گنج روان
که من این خانه به سودای تو ویران کردم
توبه کردم که نبوسم لب ساقی و کنون
می‌گزم لب که چرا گوش به نادان کردم
در خلاف آمد عادت بطلب کام که من
کسب جمعیت از آن زلف پریشان کردم
نقش مستوری و مستی نه به دست من و توست
آن چه سلطان ازل گفت بکن آن کردم
دارم از لطف ازل جنت فردوس طمع
گر چه دربانی میخانه فراوان کردم
این که پیرانه سرم صحبت یوسف بنواخت
اجر صبریست که در کلبه احزان کردم
صبح خیزی و سلامت طلبی چون حافظ
هر چه کردم همه از دولت قرآن کردم
گر به دیوان غزل صدرنشینم چه عجب
سال‌ها بندگی صاحب دیوان کردم
+حافظ

اقیانوس

بگذار دنیا به انتظار بماند، لحظه رفتنت را .

یه لحظه وایسا بعدش برو هر جا دلت هست 

کارت دارم، می خواهم دفتر شعرهامو بیارم 

نه! نمی خواهم برات شعر بخونم 

می خواهم دفتر شعر هامو بیارم اتشون بزنی ...

زمان

زمان، مرگ زودرس من است.
 ...

زمان، وضعیت فعلیت یافته ی مکانی است که به تباهی رسیده باشد.

...

زمان، گردش دایره است از نقطه ی آ به نقطه ی آ.

 ...

زمان، گوش سپردن به سکوت سهمناکی است که با صدای تو رفت.

زمان، نبودن توست.


+عباس معروفی 

وقتی بخواهی که دیگه نباشی

آدمی که به مردن فکر نکنه نمی دونم به چی می خواهد فکر کنه !

آخرش چطوری می خواهد تموم بشه !؟

اگه می شد انتخاب کرد، همیشه دوست داشتم یک کوهنورد بزرگ بشم این جمله رو چند بار شنیدید نمی دونم ولی کلیشه خیلی قشنگیه و دوست داشتنی. کوهنورد بودن یک کانسپت زیبا و باشکوه خواهد بود. صخره و سنگ نوردی هم بد نیست.

یک سری گیره که در لابه لای شکاف صخره ها فرو میره و وزن رو تحمل می کنه و شما رو به بالا میروید یه عالمه طناب 

وقتی گیره ها نتونن وزن رو تحمل کنن، یه حرکت اشتباه و یه لیز خوردن دست ...

حالا کل گره به یه طناب وصله و معلق تو هوا، وزش باد هم تابشان می دهد. این جاست که باید چاقوتو در بیاری و طناب خودت رو ببری .

شما تا حالا بهش فکر کردین؟

اگه دوست دارین اینجا بگید فکر می کنید اخرش چطوری تموم بشه .



+ پری سا ی عزیز گاهی وقتا تعداد روزهای تلخ بیشتر از روزهای شیرین میشه  

 امیدوارم هر چه زودتر روزهای شادی به زندگیت برگرده دوست من .


2

دوسال گذشته رو من چی کار کردم 

چرا هیچی یادم نیس ...

خداحافظ سپهر

خداحافظ سپهر

سلامم را به ولگردوب برسان بگو دلمان برایش تنگ شده 

پس کی میاد!؟

بهش بگو تو بهتر زندگی می کردی 

تو سخت نمی گرفتی 

زندگی با تو بهتر بود 

تو کمتر مغرور بودی

تو داشتی یاد می گرفتی دوست داشته باشی

تو تنها نبودی 

اصلا تو کجا رفتی، بی خبر!؟

بهش بگو پیداش کردی ؟
بگو نتونستی ...

بگو که خیلی دیر شد وقتی فهمیدی 

بگو حالا "حسینا" پیشمه، کمی راحت شدم از فراق روزها 

یادم نیس کی کاپوچینو خوردم 

هنوز گیجی تو هوام هست .

ولگردوب و سپهر عزیزم 

                                  یادتون باشه که زندگی هر روز یه درس جدید به آدم میده، قدر لجظه                                         های با هم بودن رو باید دونست .


حسینا

اسم خودم و یک الف 

"حسینا"