یک کاپوچینو | کافه چی
یک کاپوچینو | کافه چی

یک کاپوچینو | کافه چی

پری سا

به روشنایی می اندیشم و باران 

تو در ساحلی رویایی 

موج ها را می نگری

شن ها انتظار قدم هایت را می کشند 

و باد 

در مشکی موهایت پرواز می کند 

آرامشت دریا  را اسیر کرده

رویا رویا کشتی به سمتت می اید 

تو ایستاده ی و نگاه می کنی 

زندگی ایستاده ست ... تماشا می کند زیبایت را


+ از صمیم قلب امیدوارم حالت خوب باشه .



نظرات 4 + ارسال نظر
* دوشنبه 22 اردیبهشت 1399 ساعت 01:19

اسمش پرى سا بود؟

تا اخرش اسمش پری‌سا ، ست

* دوشنبه 22 اردیبهشت 1399 ساعت 01:40

اوم...
فکر کردم قبلا داشتیش و الان دیگه نداریش
واسه همین از کلمه بود استفاده کردم

هیچ وقت نداشتمش
ولی ...

* دوشنبه 22 اردیبهشت 1399 ساعت 01:50

پس دوسش داشتى کافه چى

این کافه مدت هاست مشتری نداره!
فک کنم تو یه زندگی و دنیایی دیگه یا با هم بزرگ شده بودیم یا با هم پیر
تو این دنیا و زندگی فقط از کنار هم رد شدیم

* دوشنبه 22 اردیبهشت 1399 ساعت 02:03

منم از صمیم قلبم امیدوارم حالش خوب باشه
امشب که باز از اون حال بداشو داشت...
شب به خیر کافه چى

تو که ندیدی چطوری مثل ابر بهار گریه می‌کرد!
تو که خیلی چیزا رو‌ندیدی
بهش بگو قوی باشه
بالاخره خورشید طلوع می‌کنه و این شب طولانی صبح میشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد