بالاخره یک جایی
مسیر زندگی به سوی ت خواهد آمد
ایستادم بر بام زندگی
چرخ دوران امانم بده
+never give up
در جمع
بی تو
از خود
پاییز بود یا زمستان نمی دانم
یک فصل سرد بود هر آنچه بود
من دلگرم به بودنت
بوی قهوه
تو
و دنیا آن طرف پرچین ها به انتظار پلک زدنت به انتظار ایستاده
...
+ خیلی سال گذشته
در فضای کافه ی خیالی
در کنار تو
دلم چشم هایت را می خواهد
انگار همه در ها بسته است
نمی دانم چرا هنوز امید دارم که می توانم