من چهره ام گرفته
من قایقم نشسته به خشکی
با قایقم نشسته به خشکی
فریاد می زنم:
« وامانده در عذابم انداخته است
در راه پر مخافت این ساحل خراب
و فاصله است آب
امدادی ای رفیقان با من.»
گل کرده است پوزخندشان اما
بر من،
بر قایقم که نه موزون
بر حرفهایم در چه ره و رسم
بر التهابم از حد بیرون.
در التهابم از حد بیرون
فریاد بر می آید از من:
« در وقت مرگ که با مرگ
جز بیم نیستیّ وخطر نیست،
هزّالی و جلافت و غوغای هست و نیست
سهو است و جز به پاس ضرر نیست.»
با سهوشان
من سهو می خرم
از حرفهای کامشکن شان
من درد می برم
خون از درون دردم سرریز می کند!
من آب را چگونه کنم خشک؟
فریاد می زنم.
من چهره ام گرفته
من قایقم نشسته به خشکی
مقصود من ز حرفم معلوم بر شماست:
یک دست بی صداست
من، دست من کمک ز دست شما می کند طلب.
فریاد من شکسته اگر در گلو، وگر
فریاد من رسا
من از برای راه خلاص خود و شما
فریاد می زنم.
فریاد می زنم!
نیما - ۱۳۳۱
ساعت خوبه که بیدار دراز بکشی و به این فکر کنی که چرا زندگیت مثل نقشه های که کشیدی پیش نرفته .
حیف که اخرین دونه اش بود .
ـ معذرت می خواهم چندم مرداد است ؟
ای وایی ... دو روز پیش تولدتون بود... تولدتون مبارکـ [خنده]
ولی
تا وقتی کارها رو درست انجام دادی ٫ همه چیز خوبه ... هیچ کس حتی متوجه نمی شه که تو هم زنده ی ...
فقط کافیه یک بار اشتباه کنی
ی خواب چقدر می تونه واقعی باشه که توش گم بشی و یادت بره که همش ی "خوابه"!؟
-خیلی ، همون قدر که زندگی واقعیه !
بعضی اتفاقات تو دنیا هر صد سال یک بار اتفاق می افته ...
امروز بعد از صد سال یک اتفاق افتاد... رفت تا صد سال اینده .
ب.ت :
نه هر هزار سال یک بار یه همچین اتفاقی ممکنه پیش بیاد.
نزدیک سه هفته اس هر کی از راه می رسه به من می گه :
"پس تو دانشگاه به شما چی یاد می دن "
دیگه کار از لبخند زدن گذشته ...
غه غهه باید زد .
پ.ن:
همه به بهار و گل هاش حساسیت دارن من به تابستون مردم از بس عطسه کردم ... عطسه .
پارسال این موقع اندازه کل دنیا اس ت رس داشتم شایدم بیشتر اره بیشتر خیلی بیشتر
الان که بهش فکر می کنم میبینم ... هیچی .