یک کاپوچینو | کافه چی
یک کاپوچینو | کافه چی

یک کاپوچینو | کافه چی

شاید اخرینش

سلام
اینجا همه چی پیدا می شه
از کاپوچینو با کف دوبل بگیر تا دلتنگی های من.
از شعر های که دوس دارم :
پاسها از شب گذشته است.
میهمانان جای را کرده اند خالی. دیرگاهی است
میزبان در خانه اش تنها نشسته.
در نی آجین جای خود بر ساحل متروک میسوزد اجاق او
اوست مانده.اوست خسته.

مانده زندانی به لبهایش
بس فراوان حرفها اما
با نوای نای خود در این شب تاریک پیوسته
چون سراغ از هیچ زندانی نمی گیرند
میزبان در خانه اش تنها نشسته.
(نیما)
تا هبوط افکارم...
وقتی از زمین تا رنگین کمان از باران می گویند تو در نهایت دلتنگی و تنهایی برای خودت می باری و در نزدیکی از دست دادن هستی .

و من در حسرت باران شوق از تو، در سکوت بارشت از بغضی که گلویت را می فشارد ، میمانم .

امیدوارم خورشید بتابد تا بارشت از بغض پایان پذیرد .

تا جریان زندگی ام که مرا با خود میبرد.

...................................................................................................................

حالا بخوان خاطرات چند فصل از زندگی ام را ...




br /