یک کاپوچینو | کافه چی
یک کاپوچینو | کافه چی

یک کاپوچینو | کافه چی

باران

باران می آد

یاد تو میافتم

باران قطع میشه

هنوز یادتم!

نه

غرورم میگه نه

منطقم میگه نه

راهبه صومعه تنهایی میگه نه

قاصدک میگه نه



دلم میگه "آره"

تو رو نمی خوام

اصلا من تو رو نمی خواهم
دل خودمو بهم پس بده
همون که عاشقت نبود.

پرهام

لعنتی !
مگه اسمم رو بلد نیستی !
صدام کن دیگه، بی تابم...

رقص

می رقصی برام؟

مو هاتو باز کن

موهات که تو باد پرواز میکنه

قشنگ ترین رقص دنیاست.

1392

...

من درین گوشه

که از دنیا بیرون ست ٬آسمانی به سرم نیست

از بهاران خبرم نیست

آنچه میبینم

دیوار است.

...





تلخ گذشتی، تلخ.

+سال نو مبارک.

شما

اول آ همش میگفتم کاش تو خیابون اتفاقی ببینمت الان میگم اگه ببینمت صدات کنم نمیگی

شما !؟

یادنگرفتم

یخورده پیر شدم ولی یاد نگرفتم یه آدم دیگه شم.

ترس

انگاری یه کم ترسو شدم این روزا دلم که براش تنگ میشه میترسم بهش بگم. میترسم بره و گم بشه تو شلوغی صداها

+دل من برات تنگ شده.

آرزو

پنج شنبه صبح آرزو کردم، ساعت به چهار نرسیده آرزوم برآورده شد،اگه همه آرزوه هام به این سرعت برآورده میشد چقدر خوب میشد. حداقل فهمیدم اشتباه می کردم کسی به من دروغ نگفته ...

مرسی کائنات
مرسی قهوه فوری
مرسی خورشید
مرسی شهرمقدس





+من هنوز معنی اون نگاه ها و خنده ها رو نفهمیدم.

+تنزل آرزو

بهمن

بوی بوسیدن لب های کبود تو را می دهد این باران بهمن

+ خداحافظ ماه مورد علاقه من

اشک

خیلی حس بدیه که اشک تو چشمات جمع بشه و نتونی حرف بزنی.

دوست داشته شدن

... ببین پرهام من همیشه گفتم وقتی یه نفر تورو دوست داره خیلی با این فرق داره که تو یه نفر رو دوست داشته باشی. باید حواست خیلی بهش باشه ...

+کامران

سیگار

میگه "من عاشق این سیگار کشیدن تو ام"، سیگارشو مثل من می گیره تو دستش و یه کام می گیره زیرلب میخنده و ادای منو در میاره. بعدش میگه "خوراکه این جوری جلو دوست دخترت سیگار بکشی". با گوشه لبم میخندم.

دلم

گاهی وقتا دلم برا یه نفر تنگ میشه.

صدا

قدم زدن روی برف تازه، روی کریستال های خرد شده

صدای، خرچ خرچ!

آج پوتین و برف،  صدای سکوت شهر سرد من

صدای تنهایی

مامان

همیشه تو همه چی رو آروم کردی، حتی فکر کردن به لحظه نبودنت

پشت می لرزونه ...

اینجا

گاهی وقتا انقدر مزحک میشه که فقط میشه بهش خندید، اینکه تو برا همه پروژه بنویسی بعد پروژه خودتو نتونی سرساعت بفرستی.

این که یه چیزی هست به اسم قابلیت اطمینان که نسبت به یه سری چیزا اینجا خیلی خیلی پایینه نباید روشون زیاد حساب کرد چه برسه به اطمینان، شاید این خاصیت اینجاست "جهان سوم" .

دوستتم نداره

بهم میگه دوستت نداره فقط نمی خواهد بهت بگه

چون تو ازش میپرسی چرا، فکر میکنه اگه بهت بگه ناراحت میشی و روحیت خراب میشه.





خندم میگیره، ولی بعد تو دود سیگارم گم میشم.

گریه

شالگردنمو تا روی لب هام کشیده بودم بالا ساعت 8 شب حوالی اتوبان ناکجا آباد که هر صد سال یه بار گذرم بهش می افته از جنوب غرب به شمال شرق می رفتم. داشتم به مشکلاتم فکر می کردم و غوطه ور تو دنیای سردرگم خودم، که دیدم یه مرد نشسته تو تاریکی پشت به ماشین های در حال گذر به ادمای که دارن رد میشن داره بلند بلند گریه می کنه و هق هق میکنه چند قدم اون ورتر یه ماشین بود که یه زن سرشو تکه داده بود به شیشه و داشت آروم گریه میکرد...
احتمالا مشکلشون خیلی بزرگتر از مشکلات من بود که زن و مرد این جوری بریده بودن و زده بودن تو خط گریه .