-
آشفته
دوشنبه 12 دی 1390 12:50
بسی اشفته است ، ذهنم در این اشفته بازار ذهنی ام یه قیچی می خوام تا ارتباطم را با همه ی گذشته قطع کنم . و یه پتک ، بشکنم این بت غرور را ...
-
Nostalgia
جمعه 9 دی 1390 18:42
-
افسانه شکارچی
چهارشنبه 7 دی 1390 21:02
افسانه چکارچی یا مرگان داستان یک شکارچی ست، که عاشق می شود شرط عشق شکار صد ام است تیرش به طرقه ی می خورد طرقه ای که به سوی خورشید پرواز می کند دنیا و خورشید در پس نجات پرده اند ، شاید اب چشمه حیات در بالای کوه بتواند پرنده را نجات دهد ... در نهایت برای نجات طرقه به بالای کوهی می رسد اما چشمه خشک شده ... شکارچی تمام...
-
هایکو
یکشنبه 4 دی 1390 12:12
گلوله در سینه مردی به ادامه حیات خویش می کوشد در کوه های تابستان I.هایکو شعر ژاپنی + شاعر توشی،ترجمه : احمد شاملو , ع. پاشایی +کندو
-
ترکوندن
جمعه 2 دی 1390 01:52
مثل بادکنک ترکوندن میمونه اما اینجا توی گلو می ترکه...
-
puzzle
پنجشنبه 1 دی 1390 22:11
'گسسته ... تکه تکه ... تکه های کوچک کم کم تصویری ظاهر می شد
-
یلدا
سهشنبه 29 آذر 1390 15:40
میبینی زمین هم به کندی می چرخند نمی خواهد تمام شوی ، پاییز پاییز ... زمستان می خواهد بیاید در برابرت چه بگویت ... در برابر این همه رنگت ، چه دارد که رو کند I. شب یلدا شب زایش مهر است. مهر، فروغ و پرتو و نور خورشید (و نه خود خورشید) است. II. دلیل بلند بودن شب یلدا اینکه زمین رو محور چرخش به دور خودش حرکت می کنه .
-
من
یکشنبه 27 آذر 1390 21:03
من تنها ایستاده ام این طرف دنیا با هر انچه دارد آن طرف جلو ام قد بر افراشته ، دارد تو چشمانم نگاه می کند انگار همه چیز متوقف شده است ، من مانده ام با دنیا چشم در چشم منتظر مانده ایم ببینیم چه کسی زودتر زانو می زند در برابر دیگری با همه توانم ایستاده ام و به عمق چشمانش می نگرم می خواهد به زانو در بیارد مرا ... نمی...
-
خورشید
پنجشنبه 24 آذر 1390 22:18
تولدت مبارک ، خورشید.
-
UK
چهارشنبه 16 آذر 1390 20:15
داره کنار یه دیوار بلند راه می ره نوشته های قاب گرفته روی دیوار به فارسی و انگلیسی نوشته "مراجعه فقط با وقت قبلی" لبخند محوی می زند . چند بار از جلوی سفارت رد شده یادش نیست ...
-
نقطه B
یکشنبه 13 آذر 1390 22:08
نشسته روی یه نیمک تو نقطه ی B... گفت خدافظ رفت ، خورشید حالا تنهاست ... فکر می کند تو سرمای تنهایش رسیده است خانه اش ، خورشید. هنوز تو نقطه ی B نشسته ...
-
برف سفید
پنجشنبه 10 آذر 1390 23:18
می شه نباری ، برف سفید ... دوس ندارد ، خورشید .
-
بی خیال همه
پنجشنبه 10 آذر 1390 23:08
تنها چیزی که الان می خواهم اینکه که بی خیال همه ی فردا بشینم کتاب بخونم برای خودم ...
-
نزدیک آی
پنجشنبه 10 آذر 1390 23:05
بام را برافکن ، و بتاب ، که خرمن تیرگی اینجاست. بشتاب ، درها را بشکن ، وهم را دو نیمه کن ، که منم هسته این بار سیاه. اندوه مرا بچین ، که رسیده است. دیری است، که خویش را رنجانده ایم ، و روزن آشتی بسته است. مرا بدان سو بر، به صخره برتر من رسان ، که جدا مانده ام. به سرچشمه ناب هایم بردی ، نگین آرامش گم کردم ، و گریه سر...
-
قصه ای از شب (اخوان ثالث)
چهارشنبه 9 آذر 1390 18:10
شب است شبی آرام و باران خورده و تاریک کنار شهر بی غم خفته غمگین کلبه ای مهجور فغان های سگی ولگرد می آید به گوش از دور به کرداری که گویی می شود نزدیک درون کومه ای کز سقف پیرش می تراود گاه و بیگه قطره هایی زرد زنی با کودکش خوابیده در آرامشی دلخواه دود بر چهره ی او گاه لبخندی که گوید داستان از باغ رویای خوشایندی نشسته...
-
گرگ هار (اخوان ثالث)
چهارشنبه 9 آذر 1390 18:05
گرگ هاری شده ام هرزه پوی و دله دو شب درین دشت زمستان زده ی بی همه چیز می دوم برده ز هر باد گرو چشم هایم چون دو کانون شرار صف تاریکی شب را شکند همه بی رحمی و فرمان فرار گرگ هاری شده ام خون مرا ظلمت زهر کرده چون شعله ی چشم تو سیاه تو چه آسوده و بی باک خزامی به برم آه می ترسم آه آه می ترسم آز آن لحظه ی پر لذت و شوق که تو...
-
192
چهارشنبه 9 آذر 1390 17:30
192
-
زندگی
چهارشنبه 9 آذر 1390 16:53
سراسرش لبریز است از حادثه ، زندگی + برم کجا بگم دیدمت ، خورشید .
-
شاید اخرینش
یکشنبه 6 آذر 1390 15:57
سلام اینجا همه چی پیدا می شه از کاپوچینو با کف دوبل بگیر تا دلتنگی های من. از شعر های که دوس دارم : پاسها از شب گذشته است. میهمانان جای را کرده اند خالی. دیرگاهی است میزبان در خانه اش تنها نشسته. در نی آجین جای خود بر ساحل متروک میسوزد اجاق او اوست مانده.اوست خسته. مانده زندانی به لبهایش بس فراوان حرفها اما با نوای...
-
دیشب
جمعه 27 آبان 1390 09:02
تا خودش رفتم و برگشتم،مرگ... گویا عمرم به دنیا بود هنوز . +کاملا جدا از سطر بالا : تولدت مبارک ، تولدت مبارک . +متمرکز نمی شود تا بنویسم برایت خورشید ، ذهنم .
-
3
یکشنبه 22 آبان 1390 21:51
رفتم و دیدمش ، خورشید را ... تنها بود میان جمع ... . +اولین باری که ...
-
5
جمعه 20 آبان 1390 12:59
در پس ابر های از جنس فاصله تنها می تابد ، خورشید. تنها ... . +هفته ی پیش رو روزی خاص در خود دارد...خیلی خاص .
-
برف
سهشنبه 17 آبان 1390 09:11
عجب برفی می آد ...
-
تابشش
پنجشنبه 12 آبان 1390 23:31
اصرارم بی فایده است ... تابشش محال است٬خورشید.
-
دست های سردم
جمعه 6 آبان 1390 10:51
دنبال بهانه ای می گردم تا نگاهش به نگاهم افتد،خورشید. می خواهم خورشید نگاهم کند با نگاهش دست های سردم گرم می شوند.
-
روی بندرگاه
چهارشنبه 4 آبان 1390 21:35
هیچ آوایی نمی اید از آن مردی که در آن پنجره هر روز چشم در راه شبی مانند امشب بود بارانی. روی بندرگاه.نیما نیما یوشیج روی بندرگاه آسمان یکریز می بارد روی بندرگاه. روی دنده های آویزان یک بام سفالین در کنار راه روی « آیش» ها که « شاخاک» خوشه اش را می دواند. روی نوغانخانه، روی پل ـــ که در سر تا سرش امشب مثل اینکه ضرب می...
-
سپهر
یکشنبه 1 آبان 1390 20:47
به نظرم اسم "ولگردوب" تداعی گر حس جالبی در ذهن نیس، از طرف دیگر همه با یک فضای خالی بین "ولگرد" و "وب" می نویسندش به نام دیگری می نویسم با نام آسمان که همه مان دوستش داریم و هیچ مرزی ندارد . سپهر
-
خورشید
شنبه 30 مهر 1390 19:05
خورشید چشم در چشم نگاهم ، شروع به بارش اشک هایش کرد. من مثل مترسکی چوبی فقط توانستم بگم : گریه نکن .
-
Autumn Leaves
یکشنبه 24 مهر 1390 00:27
The falling leaves drift by my window The falling leaves of red and gold I see your lips, the summer kisses The sunburned hands I used to hold Since you went away the days grow long And soon I'll hear old winter's song But I miss you most of all, my darling When autumn leaves start to fall Since you went away the days...
-
کاپوچینو
شنبه 23 مهر 1390 11:39
نظر به اینکه یک کاپوچینو با کف دوبل خیلی کمه عنوان وبلاگو به تعدادی کاپوچینو با خامه های برابر تغییر می دهیم . و چرا من تا حالا بهش فکر نکرده بودم نمی دونم ولی ببخشید.