من اگه ده ثانیه جلوتر بودم الان تو این دنیا نبودم.
ممنون کالوین.
ممنون فرشته نگهبان.
ممنون فرشته مرگ.
ممنون خدا جون.
بحث پرستیژ و ل ول،کلاس و این حرفا نیست. اینا کارای شما با روحیات من سازگار نیست.
چشمات رنگشونو از شب گرفتن که این جوری ان؟
میشه باتو نفس کشید پاییز رو، لحظه ها رو فریب داد به نرفتن
میشه عاشق تو شد؟
با هم بدوزیم نگا مونو لب ها مونو
میشه با تو گم شد تو رویا، باهات بازی کرد عشق رو.
میشه عاشق تو شد.
می دونستی وقتی چشمات خوابن، لبات شیرین تر می شن.
طول روز هات خیلی بلنده
خورشید انگار می خواهد خودشو ثابت کنه
عمرت به شمارش روزها افتاده، برو که فصلی نو در انتظار است
فصلی که پایان فراغ است.
خداحافظ رفیق، خداحافظ تابستان
I.
چی پرسیدید!؟
-اسمتون، اسمتون چیه ؟
حسینا
-دیگه چی بایدبپرسم ...اوم... اسمتون یادتون رفته بودا .
II.
وقتی حالت خوبه همین جوری میری بالا و بالاتر
زمین و زمان، همه کائنات دست به دست هم میدن بکشنت پایین
بعد یه دفعه با صورت می آی رو کف اسفالت.
بعضی کارها رو هر چند بار هم که انجام داده باشی باز دفع بعد که می خواهی انجامش بدی یه حس بد باهاشون هست
یه حس مزخرف ترسناک، دلهره آور
در گوشم گفت "حسینا"
چرخیدم سمتش که ... ، یه دفعه بلند شد وایساد نگاهم کرد نمی دونم چقدر طول کشید ولی انگار دنیا تموم شده بود.
آره رفته بودم اونجا که دنیا تموم میشه و افسانه ها شروع می شن.
شاهزاده خانم دستشو زده بود به کمرش و نگاه می کرد، گفت:
-" حسینا !؟ ...مثل دزدا اومدی به نظر بازی ... چرا چیزی نمی گی ... حسینا !؟"
گفتم من یا تو
- "چی!؟ خوبی"
آره خوبم... نه ... نمی دونم. چرا پاشدی یه دفعه !؟
-"خدافظ"
+خاطره .
+وبلاگم خوب شده ؟
دنیایم انقدر کوچیک که با ته مونده لیوان چای ممکنه همه اش غرق بشه.
ولی هر چی هست، دنیای منه .
کسی هم حق نداره ...