به اغوشم بکش، مثل
باد که خاکستر سیگاری را با خود
غرق پرواز میبرد!
به اغوشم بکش، مثل
غزلی از حافظ، شعری از شاملو
"خداوند برای هرکس در زندگی مسیری قرار داده است که باید آن را طی کند. کافی است نشانه هایی را که خداوند بر سر راهت قرار داده، بخوانی."
کسی چه می دونه شاید اینا همش یه نشانه ست!
+کیمیاگر پائولو کوئیلو
گاهی وقتا انگاری بعضی حرف های جا می مانند از گفته شدن!
باید برگشت و تسویه کرد بعضی حرفا رو، باید بگیشون وگرنه تا اخر عمر یه جای تو ذهنت باقی می مانند.
+بی خیال سه نقطه های گنگ، بگو دوستت دارم
دارم می ام ایران، خواستی صبح بیا فرودگاه دنبالم.
+sms های دریافتی! بدون جواب.
+شاید اگه دوباره برگردم به اون صبح یه کار دیگه بکنم، ولی اون روز هیچ جا نرفتم.
ما در پیاله عکس رخ یار دیدهایم
ولی تو کجایی، دلتنگی روزهای جوانی!؟
+کافه چی سراسیمه به دنبال پول می دود!
تو هم داری به همون اسمونی نگاه می کنی که من نگاه می کنم !؟
+خداحافظ اقای صدسال تنهایی، پاییز پدر سالار
ادامه مطلب ...
تو این شهر
توی هیاهو و شلوغی خیابونا
قاطیه بوق ماشینا
وقتایی که کوچیکترین مجالی نیست سرتو برگردونی
من یه چیز خوب پیدا کردم
یه چیزی که بهم فرصت میده چند ثانیه
حس کنم کنارمی و می تونم باهات حرف بزنم
چراغ قرمز های این شهر عجب حال منو خوب می کنه ... !
+ناهید
بی خیال همه ادما بیا بریم
زیر بارون
پیچ و تاب موهای خیست داره بد با دلم تاب میخوره
ستاره صبح، دستمو ول نکن.
چند روز از زندگی مرخصی بگیریم
یه گوشه خلوت پیدا کنیم
از تمومی آغوشت وقت ملاقات بگیرم
تو رو زندگی کنم تا خود ستاره صبح.
همه ی این هیچی فاصله بین من و تو
همه ی این هیچی هم خیلی زیاده برای دلم
بیا روح من باش
ستاره ی صبح من
لحظه های که دلم آشوب است؟
لحظه هایی که چشم هایم را می دزدم از نگاه پر سوال و متعجبت؟
این لحظه های بحران من است.
اما چیزی این میان آرامم می کند،دست هایت!
دست هایت پر از آرامش از دست رفته من است،
پر از حرف های که به جای زبانت با آنها میزنی ...
دست هایت شده سنبل آرامش لحظه های بی تابی من!
دست هایت شده ...
دست هایت یک دنیا حرف بر ذلم جا گذاشته.
+ناهید
یه نفر مرد
بی چاره فک کرده میره بهشت، نمی دونه
همین جاست! بین دستای من، تن تو
تمام بودنت ناهید
+وقتی نخندی نمی تونم باور کنم که همه چیز مرتبه.