لحظه ای در رفتن ت درنگ کن
فقط لحظه ای درنگ کن
بنگرم ژرفای آن اقیانوس نهان را
بگذار بنگرم
بگذار ببینم
بگذار دل دهم
بنگر در من ... روح من
بگذار دنیا به انتظار بماند، لحظه رفتنت را .
جلو آینه می ایستم و به عمق چشمانم می نگرم
هنوز در من است ، غرور
هنوز در من است ،حس پرواز
هنوز در من است ،دگرگونی
هنوز در من است ،طعم مرگ
هنوز در من است ،مردانی فراموش شده
هنوز در من است ،دوست داشتن
هنوز در من است ،کلی کد
هنوز در من است ،سکوتی بی پایان
هنوز در من است ،مرگ تک تک خاطراتم
هنوز در من است ،هیجانی تخلیه نشده
هنوز در من است ،حس شکستن
هنوز در من است ،یاد باران
هنوز در من است ،شوق دیدن اقیانوس
هنوز در من است ،ترس
هنوز در من است ،کلی حرف
هنوز در من است ،اصالت
هنوز در من است ...
سلام تولد اینجاس امشب ،
یک سال که در من ده سال گذشته است طی شده .
صبح همه یک کاپوچینو ، مهمون من
این همه درباره ی سال و زمان حساسیت نشان ندهید. شما که در کار شعر و شاعری هستید نباید زیاد سخت بگیرید. زمان مگر چیست؟ خطی قراردادی که یک طرفش گذشته است و آنقدر می رود و می رود تا به تاریکی برسد. طرف دیگرش هم آینده است که باز دو سه قدم جلوتر میرسد به تاریکی. خب همه اینجوری راضی شده ایم و داریم زندگی مان را میکنیم. بعضی وقتها میبینی یکی از ما از این خط ها خارج می شویم. پایمان سر میخورد به اینور خط که می شود گذشته ، یا یک قدم آن طرف خط به آینده می رویم…
+احمد پوری - دو قدم این ور خط
تا حالا گریه کردید !؟
وقتی گریه می کنید ، چشماتون باز اند یا بسته ؟
دوست دارید چشماتون رو ببندید و گریه کنید یا با چشم های باز گریه کنید ؟
سفر به شرق
سفر به سرزمین خورشید
سفر به سرزمین چشم های بادامی
رسالتی در پس افکار و سفر
سفری برای پایان یک فریاد
امانتی در آغوش سوسن
امانتی مهم تر از خود آیدا ، مهمتر از شعر و ترانه
مهمتر از فردا
مهمتر از واژه
مهمتر از صدایم از غرب
و تابش خورشید نخست بر من بعد به دنیا
سفری در سرما
و بوسه به دست یلدا پاداش این پیامبر بود
اینجا خیلی سرده هر چی این بخاری را زیاد می کنم گرم نمی شود ... سرد است .
صدا زدن بعضی ها حتی وقتی که مطمئن باشم نمی شنوند ، باز هم قشنگ است برایم
صدایت زدم و تو نشنیدی... .
شاید این سرما از سی سی او بیمارستان مانده است در جانم ، چقدر سرد بود و بو میداد،اما نه بوی الکل ، بوی مرگ
سرد بود .
اینجا هم سرد است ، فقط بو نمی دهد .
پی اس :بهمن
تا حالا همه اش از خودم می پرسیدم
خواب هایم صدا هم دارند !؟
ادما ها رو میبینم با هم حرف میزنیم ولی , صدا ...
خواب یک صدا رو دیدم , شاید باید بگم
خواب یک صدا رو شنیدم .
Golden Globe Award 2012
Best Foreign Language Film
A SEPARATION
من از طرف خودم تبریک میگم
اول به فرهادی و همه اعضای تیمش بعدش هم به همه اونایی که مثل من خوشحال شدن .
p align= ادامه مطلب ...
دریا ، با تمام بزرگی اش تنهاست.. و سرش را که بر ساحل می گذارد.. صدای آرامشش.. آرامشی غریب در من میشود... (شاید یه دوست )
سکوت تو اوج عصبانی بودن
چه لذتی دارد !
وقتی مطمئن میشی حرفات مثل گلوله می سوزاند
وقتی مطمئنی بعدش ، همه را ناراحت کرده ای
سکوت لذت بخشه
و دردش تنها برای خودت است .
پی اس :
گاهی وقتا فقط پدر ها درک می کنند
و پدر ها میفهمند
و پدرم میفهمد ، میشناسد و درک می کند پسرش را ...
بهتر از هر موجود دیگری
هنوز یادم است آن همه لحظه را
بیشتر پنج شنبه ها
ما چهار نفر پایه ثابت بودیم
من + اقای میم + اقای وی + اقای بی و گاهی اقاپی و رستوران "ع"
مگه میشود فراموش کرد ان سال ها را
16 سالگی را
تلاش را ...
چند سال گذشته .
...
پی اس 1:
برادر جان خیلی خوشحالم کردی .
در میان این همه تلخی خبر شیرینی رساندی به من .
امیدوارم همانی بشه که می خواهی .
پی اس 2:
ایشالا که جواب ازمایشتون ...!حالا جواب ازمایش باید مثبت باشه یا منفی ؟
-باید منفی باشه .
خب ایشالا که منفیه
معذرت خواهی رسمی
چه شکلی است این معذرت خواهی رسمی
دفعه اول مان است .
فکر کنم این شکلی باشد
کت شلوار لازم داشته باشم و البته کراوات
و یه دسته گل
بایید اصلاح هم بکنم
حالا باید
راست بایستم
و بگم
"معذرت می خواهم"
واقعا معذرت می خواهم
پی اس :بهت بده کارم ، یک معذرت خواهی رسمی .
نه... نه ... نه
قبول نیس ... این نامردیه ، دنیا
من و تو چشم تو چشم شدیم
منو خودت ، تو داری از پشت خنجر می کشی برایم
تو داری بهم میزنی بازیمان را
تو رفتی سراغ همه داشته هایم
تو داری ادم جدید وارد بازیمان می کنی
می لرزانی پشتم را
لرزشش تا چشم هایم می اید
تو فکر کردی میبری این جوری !؟
می لرزد این پشت لعنتی این شانه ها
ترس وجودم را برداشته تا انحلال نفسی فاصله دارم .
تو فکر کردی میبری این بازی را !؟
تلاشت بیهوده است ... نمی گذارم
حتی اگر همه رو وارد بازی کنی
حتی اگر تک تک از من بگیریشان
چند تایشان را بردی با خودت تا حالا ؟
تلاشت بیهوده است ... نمی گذارم .
تلاشت بیهوده است.
ایستاده ام اینجا
ایستاده ام در تنهایی
ایستاده ام پشت این دیواری که به دور خودت کشیدی
ایستاده ام پشت دیواری که هر روز بلند و بلند تر می شود ارتفاعش
ایستاده ام با دست هایی سرد و خالی ام
ایستاده ام تا ...
تا ...
نظاره گر طلوعت باشم ، خروجت از تنهایی
خورشید
پی اس :
یه وقتای همه نیاز دارن که تنها باشن .