استاد ... سلام
_[با تکانی بر سر] ... سلام
استاد !... شما کتاب "قمار باز" رو خوندید؟
_نه...
استاد من جلد کتاب رو می بینم یاد شما می افتم یا "امار و احتمال مهندسی"
_ [لبخند ]
استاد جدی می گم حالا کتاب رو براتون می گیرم . بخونید.
.پ.ن:
نمی دونم چرا ، ولی یه حس شدیدی دارم که می گه یه جورایی شدم
"الکسی ایوانوویچ " که دوس داره قمار بازی کنه ولی نه بازی "رولت"...